پایان انتظار
٠١/٠٢/١٣٩٠ روزی بود که خانم دکتر مقصودی برای ورود تو به دنیای ادم بزرگا تشخیص داده بود. ساعت ٦:٠٠ صبح رفتیم بیمارستان لاله و منتظر شدیم تا دکتر بیاد و انتظار ما رو به سر بیاره. منو آماده کردن برای اتاق عمل و بابا و مامانی توی سالن انتظار به انتظار نشستن. قبل از رفتن به اتاق عمل یه خانم با دوربین فیلمبرداری اومد و چند تا سوال پرسید که وقتی بزرگ شدی خودت میتونی توی فیلم ببینی.ساعت هشت و نیم بیهوش شدم و دیگه چیزی نفهمیدم. هشت و سی وهفت دقیقه تو به دنیا اومده بودی و من مادر شده بودم وعلی پدر. گویا برای به دنیا اومدن عجله داشتی که بیشتر از هفت دقیقه منتظر نمونده بودی . این اولین عکسته که دقیقا زمان تولد ازت گرفتن. دست خانم دکتر هم معلو...
نویسنده :
الهام و علی
8:03